بدجور پير ميشوي
نه عقابي بر شاخه هايت مي نشيند
و نه کلاغي در تنت آشيانه ميسازد
سرت بلند
اما ريشه هايت تشنه
آرزوهايت همراه برگهايت مي خشکند
به جاي پر گشودن
و پرواز کردن
بد جور پير ميشوي
سرو هميشه زنده ي من.