چند رباعي تازه ام تقديم به شما بزرگوار صميمي
............
من گم شده ام به من کمي من بدهيد
يـک شب بــه شکايــت دلــم تن بدهيد
جــاري تر از اينــم که بمـــانم يک جــا
بـــايــدبــــروم مـجــــال رفتــن بـدهيد
................ا
مي سوزم اگرچه سرد قايم شده ام
نـارنجــــــي وزرد زرد قـايـم شده ام
يک توده ي انفجـــاربغضم که درست
پشت سـرهـرچـه درد قـايم شده ام
.............
من مانده ام ودلي غريب وساده
ايـن رهـگـذرهميشه دورازجاده
روي دل نــازک شما چنـدين بـار
ديـدم کـه شماره ي دلم افتـاده
..............
اين دل..دل پــاره پـــاره هي مي شکني
اين شيشه به يک اشاره هي مي شکني
عاشق شدن تو نيز رسمي ست عجيــب
دل مي بــــري و دوبـاره هي مي شکني
..............
شايد دلــم از چشم تو شــک بردارد
از قنـــــد لبــت گـــاه، نمــک بر دارد
ازهق هق گريه هاي خودمي تـرسم
هــــرشب دل نـــــازکم تــرَک بردارد......سيد محمدرضا هاشمي زاده