• وبلاگ : شــعـــركـــده
  • يادداشت : سلام تولد دوباره!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    من اولين باره كه وبلاگ شما ميام وبلاگ خوبيه با مطالب غني خسته نباشيد

    چون بيت اولي كه توي اين پست زده بوديد مال خودتون نبود روي دومي هم شك كردم با اين حال اگه اجازه بفرماييد ميخوام يه نقد كوچولو روش بكنم

    رو كردن خود و ادعا در مقابل معصومين عليهم السلام و يا حتي ابراز وجود كردن با اشغال ترازو در عمق معنا دوتاست و اوردن اين دو در كنار هم و نتيجه‏ي هم از نظر مفهمومي و معرفتي به نظر من ايراد داره و يه ذره شعر يا متن رو متزلزل ميكنه ولي از نظر ادبي خيلي خوب بود

    من بعضي از اشعار شما رو توي نشريه‏ي يكيتا خوندم و و از سوابق شما تاحدودي اطلاع دارم براي همين نميتونم توي بخش نقد ادبي و فني زياد باهاتون شوخي كنم ولي از نظر مفهومي و معنايي شايد بتونم ايرادي بگيرم و نقدي بكنم

    به هرحال دستتون درد نكنه و خسته نباشيد اگر دوست داشتيد به منم سر بزنيد و راجع به متنها و شعرام نظر بديد، نقد كنيد و ايراد بگيريد باشد كه پيشرفتي حاصل آيد...

    خوشحال ميشم سر بزنيد

    موفق باشيد

    پاسخ

    از لطف و نظر شما بسيار ممنونم .دو بيت پياني را خودم هنگام وداع با كعبه سرودم و دو بيت آغازين يك غزل ناتمام است.نظر شما براي من محترم است اما اولا اين شعر خطاب به خود حضرت حق است و معصومين منادا نيستد .دوما با توجه به مصراع اول(ما چه داريم كه در محضر تو رو بكنيم)شاعر خود را در محضر خدا هيچ مي داند و خود را در ترازوي عدل الهي (برداشتي از واژه ي قرآني ميزان)كالايي نمي داند كه ارزش محاسبه داشته باشد.باز هم از لطف شما و دقت شما ممنونم.ان شاءالله اين سفر آسماني روزي شما باشد.