سلام دوست عزيز !

گر نمي آمد بهار

باد وحشي گل نمي افشاند بر گيسوي يار

گر نمي آمد بهار

کينه هامان سخت..قلبهامان درد

دستهامان دور ميشد

از هم و از يک دگر

گر نمي آمد بهار

شاخه ها از بارش برف زمستان

مي شکسنتد بي ثمر

گر نمي آمد بهار

بال پرواز پرستوي مهاجر

حبس مي شد در سفر

گر نمي آمد بهار

انتظاري تلخ..برگهاي زرد..کومه هاي سرد

کوچه ها بي رهگذر

گر نمي آمد بهار

همچنان پاي مسافر خسته مي ماند از گذر

گر نمي آمد بهار

من و تو يادي

به عشقي آشنايها نمي کرديم نظر