غزل
سلام
تاخیری که در به روز کردن پیش آمد را ببخشید
آن ماهی ام که گوشه ای از حوض،مرده ام
بیچاره آن دلی که به دریا سپرده ام
بی تاب ، مثل شعر به کاغذ نیامده
شرمنده مثل نامه ی برگشت خورده ام
گاهی زلال اشکم و گاهی خروش خشم
دریای مختصر شده کوه فشرده ام
از بس که زخم بود برآن، جا نیافتم
تا بار عشق را بگذارم به گُرده ام
ای باغبان بیا و ببین دستهام را
از باغ، غیر حسرت چیدن نبرده ام
می ترسم ای رفیق تو هم مثل سنگ قبر
روزی مرا به دل بسپاری که مرده ام!
بندر عباس 22/9/86