آبروی وطنم یوسف بازار شده ست
سلام
نتوانستم مقابل کسانی که وطنم را رنگ می کنند و یوسف هر بازار می سازند ساکت بمانم.صراحت لهجه را به بغض گره خورده در گلویم ببخشید.
نه ! امیدی به شما نیست، حقارت ، آزاد
هرچه خواهید بگویید جسارت ، آزاد
آبروی وطنم یوسف بازار شده ست
ثمن بخس ، فراوان و تجارت ، آزاد
شیختان با همه شیرینی و شهرآشوبی
فتویِ فتنه فرستاد : شرارت ،آزاد
راه بر مشت گره کرده ی مردم بستید
تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد
حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز
پیک و پیغام فرستید که غارت، آزاد
پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید
خاصه این فرقه ی از قید طهارت ، آزاد
بی وضو زائر این خاک نباید! چه کسی
گفته این قوم نجس را که زیارت ، آزاد؟
الغرض معنی آزادی اگر این باشد
وقت آن است بگوییم اسارت آزاد